از بهر چه در مجلس جانانه نباشم


گرد سر آن شمع چو پروانه نباشم

بیموجب از او رنجم و بیوجه کنم صلح


اینها نکنم عاشق دیوانه نباشم

سد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام


ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم

بیگانه شوم از تو که بیگانه پرستی


آزار کشم گر ز تو بیگانه نباشم

وحشی صفت از نرگس مخمور تو مستم


زانست که بی نعرهٔ مستانه نباشم